پارت 4: عاشق پسر عموم شدم...

که من گفتم جونکوک میشه دستتو برداری کسی نبینه اون گفت بزار ببینن چون به همین قصد همرو اینجا دعوت کردم
_به چه قصدی همه رو دعوت کردی جونکوک‌ نکنه میخوای از اتفاق دیشب چیزی بگی
از اتفاق دیشب نه ولی از علاقه ای که به تو دارم آره
جونکوک مزخرف نگو برات بد تموم میشه اگه بخوای چیزی بگی
لنا تو به من علاقه داری یا پای یکی دیگه وسطه همون طور که دیشب گفتم برای کسی که با تو باشه بد تموم میشه
جونکوک‌ من دیشب برای اینکه ولم کنی این حرفو زدم من به تو علاقه دارم
جونکوک‌ با شنیدن این حرف خنده روی لباش اومد و گفت خوبه که من دوست دارم و تو هم منو دوست داری بزار به خانواده هامون بگیم و تورو خواستگاری کنم چون بیشتر از این نمیتونم صب کنم
توکه این همه سال صبر کردی یه سال هم روش باشه چیزی نمیشه
+ چی به سالللل نه من نمیتونم
صدات رو بیار پایین الان همه می‌شنون من میرم دستامو بشورم
جونکوک‌ اینجا چیکار میکنی الان یکی مارو میبینه منو بو.س.ید و دستشو رو کمر.م گذاشت و گفت من تورو خیلی وقته که دوست دارم نمی‌خوام بیشتر از این منتظر بمونم تو منو‌ دوست نداری
نه عزیزم این چه حرفیه من عاشقتم
پس چرا اصرار داری که فعلا باهم نباشیم
خبب منن راستش‌....
دیدگاه ها (۴)

36۵ روز بدون تو.

۳۶۵ روز بدون تو روز ۲

پارت 3: عاشق پسر عموم شدم

پارت 2 عاشق پسر عموم شدم....

چرا من پارت ۱۱و جنی قضیه رو گفتهمون لحظه جونکوک وارد اتاق می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط